طالوت و جالوت از نگاه سوره بقره
بازدید 49
۰

داستان طالوت و جالوت از نگاه بقره: آزمون ایمان و استقامت +تفسیر آیات

بسم الله الرحمن الرحیم

طالوت و جالوت از نگاه سوره بقره: آزمونی برای ایمان و استقامت”، داستانی است که در سوره بقره قرآن به آن اشاره شده است. این داستان نمادی از مبارزه ایمان و استقامت در برابر تحدی و چالش‌ها می‌باشد. طالوت، پادشاهی که با ایمان و خداپرستی برجسته است، با جالوت، نماد شیطان و استبداد روبرو می‌شود…

این نبرد نه تنها یک آزمون برای ایمان و استقامت طالوت است، بلکه درس‌هایی ارزشمند برای همه مؤمنان و منتظرن ظهور ارائه می‌دهد. در این مقاله جذاب از بخش مهدویت از مجله نگآرش به بررسی این نبرد و آزمایش ایمان و شناخت ویژگی های منتظران و بایستگی های انتظار واقعی می پردازیم.

در آیات 246 تا 252 از سوره مبارکه بقره ، خداوند سبحان گروهی از بنی اسرائیل را معرفی می کند که از پیامبر خویش تقاضای تعیین فرمانده برای جهاد در راه خدا می کنند ؛ ولی وقتی فرمانده تعیین می شود باب اعتراض را می گشایند و سرانجام فقط عده کمی از آنها ثابت قدم می مانند…

تأمل دقیق در این آیات ما را با آسیب هایی که منتظران امام عصر (عج) را تهدید می کند ، آشنا می سازد و ویژگی های منتظران شعاری و منتظران حقیقی را معرفی می کند.

در این مقاله سعی شده است تا با نگاه به مسائل مربوط به امامت ، به خصوص تبیین صفات منتظران ظهور امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به تفسیر آیات مذکور پرداخته شود.

☑️ همچنین از شما دعوت می شود از مقاله (یازده دلیل اهمیت شناخت امام زمان(عج)) دیدن فرمایید.

☀️ آیات 246 تا 252 سوره بقره

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246) وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (247) وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (248) فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (249) وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (250)

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ (251) تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (252)

 

☀️ ترجمه آیات 246 تا 252 سوره بقره [1]

246- آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند:

“زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم.

پیامبر آنها گفت:” شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!”

گفتند:” چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانه‏ ها و فرزندانمان رانده شده ‏ایم، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده‏اند)؟!”

اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است.

247- و پیامبرشان به آنها گفت:” خداوند (طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است،” گفتند:” چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته ‏تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!”

گفت:” خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است.

خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مى‏ بخشد، و احسان خداوند، وسیع است، و (از لیاقت افراد براى منصب‏ ها) آگاه است.”

248- و پیامبرشان به آنها گفت:” نشانه حکومت او، این است که (صندوق عهد) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد، در حالى که فرشتگان، آن را حمل مى ‏کنند.

در این موضوع، نشانه‏اى (روشن) براى شماست، اگر ایمان داشته باشید.”

249- و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت:” خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش مى‏ کند، آنها (که به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند، و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند!” جز عده کمى، همگى از آن آب نوشیدند.

سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم به در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند، و عده‏اى) گفتند:” امروز، ما توانایى مقابله با” جالوت” و سپاهیان او را نداریم.” اما آنها که مى‏ دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند،” چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند!” و خداوند، با صابران (و استقامت کنندگان) است.

250- و هنگامى که در برابر” جالوت” و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند:” پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدم هاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان!

251- سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و “داوود”  (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر” طالوت” بود)،” جالوت” را کشت، و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید، و از آنچه مى‏ خواست به او تعلیم داد.

و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى‏ کرد، زمین را فساد فرا مى‏ گرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد.

252- اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مى‏ خوانیم، و تو، از رسولان (ما) هستى.

ماجرای طالوت و جالوت گوشه‏ اى از تاریخ بنى اسرائیل از نگاه قرآن

پیش از آنکه به تفسیر این آیات بپردازیم، لازم است به گوشه‏ اى از تاریخ بنى اسرائیل که این آیات ناظر به آن است اشاره کنیم:

قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبری هاى خردمندانه حضرت موسى (ع) از آن وضع اسف‏انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند.

خداوند به برکت این پیامبر نعمت هاى فراوانى به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد بود- که به زودى درباره تاریخچه و محتویات آن بحث خواهیم کرد.

قوم یهود با حمل این صندوق در جلوى لشکر یک نوع اطمینان خاطر و توانایى روحى پیدا مى‏ کردند و این قدرت و عظمت تا مدتى بعد از حضرت موسى (ع) ادامه داشت ولى همین پیروزی ها و نعمت ها کم کم باعث غرور آن ها شد و تن به قانون شکنى دادند، سرانجام به دست فلسطینیان شکست‏ خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند به دنبال آن چنان دچار پراکندگى و اختلاف شدند که در برابر کوچک ‏ترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جایى که دشمنان گروه کثیرى از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.

 

این وضع سال ها ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبرى به نام “اشموئیل” را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مى‏ گشتند گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک رأى با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند.

اشموئیل که به روحیات و سست‏ همتى آنان به خوبى آشنا بود در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچى کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالى نمائید.

آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم در حالى که دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمین هاى ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است!” اشموئیل” که دید جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمده‏ اند و گویا رمز عقب‏ ماندگى خود را درک کرده ‏اند.

به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت، به او وحى شد که” طالوت” را به پادشاهى ایشان برگزیدم.

اشموئیل عرض کرد خداوندا من هنوز طالوت را ندیده و نمى‏ شناسم.

وحى آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامى که او نزد تو آمد فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار.

 

طالوت کیست؟

طالوت مردى بلند قامت و تنومند و خوش‏اندام بود اعصابى محکم و نیرومند داشت از نظر قواى روحى نیز بسیار زیرک، دانشمند و با تدبیر بود بعضى علت انتخاب نام طالوت را براى وى همان طول قامت او مى‏ دانند ولى با این همه شهرتى نداشت و با پدرش در یکى از دهکده‏ ها در ساحل رودخانه‏ اى مى ‏زیست و چهار پایان پدر را به چرا مى‏ برد و کشاورزى مى‏ کرد.

 

نحوه آشنایی اشموئیل و طالوت

روزى بعضى از چهار پایان در بیابان گم شدند طالوت به اتفاق یکى از دوستان خود به جستجوى آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر” صوف” رسیدند.

دوست وى گفت ما اکنون به سرزمین”صوف” شهر اشموئیل پیامبر رسیده‏ایم بیا نزد وى رویم شاید در پرتو وحى و فروغ رأى به گم شده خویش راه یابیم، هنگامى که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دل هاى آنان آشنایى برقرار شد.

اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند براى فرماندهى جمعیت تعیین شده هنگامى که طالوت سرگذشت خود را براى اشموئیل شرح داد گفت اما چهار پایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند از ناحیه آنها نگران مباش ولى من تو را براى کارى بسیار بزرگتر از آن دعوت مى‏ کنم خداوند تو را مامور نجات بنى اسرائیل ساخته است طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد و سپس با خوش‏وقتى آن را پذیرفت اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهى شما برگزیده لازم است همگى از وى پیروى نمائید و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازید.

بنى اسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مى‏ دانستند و هیچکدام را در طالوت نمى‏ دیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا که داراى سابقه حکومت بودند بلکه از خاندان” بنیامین” گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى‏تواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم؟!

اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه مى‏ دید گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگى فرماندهى و رهبرى به نیروى جسمى و قدرت روحى است که هر دو به اندازه کافى در طالوت هست و از این نظر بر شما برترى دارد ولى آنها نشانه ‏اى که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند.

اشموئیل گفت نشانه آن این است که تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهاى مهم انبیاء بنى اسرائیل است و مایه دلگرمى و اطمینان شما در جنگ ها بوده در حالى که جمعى از فرشتگان آن را حمل مى ‏نمایند به سوى شما باز مى‏ گردد و چیزى نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با دیدن این نشانه فرماندهى طالوت را پذیرفتند.

 

“طالوت” زمام کشور را به دست گرفت!

طالوت فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدتى کوتاه لیاقت و شایستگى خود را در اداره امور مملکت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانید سپس آنها را براى مبارزه با دشمنى که همه چیز آنها را به خطر انداخته بود دعوت کرد و به آنها تاکید کرد تنها کسانى با من حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد و آنها که بنائى نیمه‏ کاره یا معامله‏ اى نیمه تمام و امثال آن دارند در این پیکار شرکت نکنند.

به زودى جمعیتى به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند.

بر اثر راهپیمایى در برابر آفتاب همگى تشنه شدند، طالوت براى این که به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفیه کند گفت به زودى در مسیر خود به رودخانه‏ اى مى‏ رسید خداوند بوسیله آن شما را آزمایش مى‏ کند کسانى که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آن ها که جز مقدار کمى ننوشند از من هستند! همین که چشم آنها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانیدند و سیراب گشتند.

تنها عده معدودى بر سر پیمان باقى ماندند و طالوت متوجه شد که لشکر او از اکثریتى بى اراده و سست عهد و اقلیتى از افراد با ایمان تشکیل شده است از این رو اکثریت بى انضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل با ایمان از شهر بیرون آمد و به سوى میدان جهاد پیش رفت.

سپاه کوچک “طالوت” از کمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانایى در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم اما آنها که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دلهایشان از محبت خدا لبریز بود، از زیادى و نیرومندى سپاه دشمن و کمى عده خود نهراسیدند، با کمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح مى‏دانى فرمان ده ما نیز همه جا همراه تو خواهیم بود و به خواست خدا با همین عدد کم با آنها جهاد خواهیم کرد، چه بسا جمعیت هاى کم که به اراده پروردگار بر جمعیت هاى زیاد پیروز شدند و خدا با استقامت کنندگان است.

طالوت با آن عده کم اما مؤمن و مجاهد آماده کارزار شد، آنها از درگاه خداوند در خواست شکیبایى و پیروزى کردند، همین که آتش جنگ شعله‏ ور شد،” جالوت” از لشکر خویش بیرون آمد و در بین دو لشکر مبارز طلبید، صداى رعب‏ آور وى دلها را مى‏ لرزاند و کسى را جرأت میدان رفتن او نبود.

 

ماجرای کشته شدن جالوت

در این میان نوجوانى به نام “داوود” که شاید بر اثر کمى سن براى جنگ هم به میدان نیامده بود، بلکه براى کمک به برادران بزرگتر خود که در صف جنگجویان بودند از طرف پدرش ماموریت داشت، ولى با این حال بسیار چابک و ورزیده بود، با فلاخنى (فلاخن: به معنای یک نوع سلاح است که با آن سنگ‌ پرتاب می‌ کنند) که در دست داشت یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر “جالوت” کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهیانش به زمین سقوط کرد و کشته شد، با کشته شدن جالوت ترس و هراس عجیبى به سپاهیانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشکر” طالوت” فرار کردند و بنى اسرائیل پیروز شدند.[3]

 

☀️ تفسیر آیات 246 تا 252 سوره بقره [2]

در نخستین آیه، روى سخن را به پیغمبر اکرم (ص) کرده، مى ‏فرماید:” آیا ندیدى جمعى از اشراف بنى اسرائیل را بعد از موسى (ع) که به پیامبر خود گفتند:

زمامدارى براى ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم؟” (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).

واژه” ملاء” در لغت به معنى اشیاء یا اشخاصى است که چشم را پر مى‏ کند و شگفتى بیننده را برمى‏ انگیزد، به همین جهت به جمعیت زیادى که داراى رأى و عقیده واحدى، باشند ملا گفته مى‏ شود، و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتى”ملا” مى‏ گویند، زیرا هر کدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود چشم بیننده را پر مى‏کند.

همان طور که قبلا اشاره شد، این آیه اشاره به جمعیت زیادى از بنى اسرائیل مى‏ کند که یک صدا از پیامبر خویش تقاضاى امیر و رهبرى کردند تا بتوانند به فرماندهى او با جالوت که تمام حیثیت دینى و اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افکنده بود پیکار کنند.

قابل توجه اینکه آنها براى رفع تجاوز دشمن که ایشان را از سرزمین شان بیرون رانده بود، مى‏ خواستند مبارزه کنند، در عین حال نام آن را فى سبیل اللَّه (در راه خدا گذاردند) از این تعبیر روشن مى‏ شود که آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند،” فى سبیل اللَّه” محسوب مى‏ شود، علاوه بر این پیکار مزبور، جنبه دینى و مذهبى نیز داشت.

 

بعضى نام این پیامبر را “شمعون” و بعضى” اشموئیل“، و بعضى”یوشع“، ذکر کرده‏ اند، ولى مشهور در میان مفسران همان اشموئیل است که عربى آن اسماعیل مى‏ باشد، و از امام باقر(ع) نیز در روایتى نقل شده است [4].

 

به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمى‏ دید به آنها گفت:” اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچى کنید و) در راه خدا پیکار نکنید” (قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا).

آنها در پاسخ گفتند:” چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالى که از خانه و فرزندان مان رانده شدیم” شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شده‏ اند (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا).

و به این ترتیب اعلام وفادارى به عهد و پیمان خود کردند، ولى با این همه هیچ یک از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجودیت شان، و آزادى فرزندان، نتوانست جلو پیمان شکنى آنها را بگیرد، و لذا در ادامه این آیه مى‏ خوانیم:

” هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمى همگى سرپیچى کردند و خداوند به (احوال) ستم کاران آگاه است” و مى‏ شناسد و به آنها کیفر مى‏ دهد (فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).

بعضى از مفسران، عده وفاداران را 313 نفر نوشته‏ اند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر [5].

این نکته در تمامى داستان‏ هایى که در قرآن آمده، مشهود است و اختصاصى به یک داستان و دو داستان ندارد، بلکه بطور کلى از هر داستان آن قسمت‏ هاى برجسته‏ اش را که آموزنده حکمتى یا موعظه‏ اى و یا سنتى از سنت‏ هاى الهی است که در امت‏ هاى گذشته جارى شده نقل مى‏ کند، هم چنان که این معنا را در داستان حضرت یوسف(ع) تذکر داده و مى‏ فرماید:

” لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ” «1»

و نیز مى ‏فرماید:” یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ” «2» و نیز فرموده:” قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ، هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ”. «3»

و آیاتى دیگر از این قبیل.

ترجمه المیزان، ج‏2، ص: 467 و ص : 468

در جریان بیعت با امام علی علیه السلام نیز جمعیت فراوانی مشاهده می شود که مشتاقانه بیعت می کنند اما طولی نمی کشد که عهدشکنی ها و بی وفایی ها جلوه گر می شود .

امیر المومنین علیه السلام می فرمایند :

« فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ [إِلَیَ‏] کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ‏ الْحَسَنَانِ‏ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ [فَسَقَ‏] قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ [حَیْثُ‏] یَقُولُ- تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ‏ »

نهج البلاغه (للصبحی صالح) ص : 49

روز بیعت، فراوانى مردم چون یال‏هاى پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند ، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین علیه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏ هاى انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند.

امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعى پیمان شکستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند گویا نشنیده بودند سخن خداى سبحان را که مى‏ فرماید:

«سراى آخرت را براى کسانى برگزیدیم که خواهان سرکشى و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است»

در جریان بیعت با امام حسین علیه السلام نیز گروهی را می بینیم که با جوش و خروش خود را آماده نصرت و جهاد معرفی می کنند اما سرانجام بسیاری از آنان امام علیه السلام را تنها می گذارند ، چنان که می خوانیم :

«« وَ بَلَغَ أَهْلَ الْکُوفَهِ هَلَاکُ مُعَاوِیَهَ فَأَرْجَفُوا بِیَزِیدَ وَ عَرَفُوا خَبَرَ الْحُسَیْنِ ع وَ امْتِنَاعَهُ مِنْ بَیْعَتِهِ وَ مَا کَانَ مِنِ ابْنِ الزُّبَیْرِ فِی ذَلِکَ وَ خُرُوجِهِمَا إِلَى مَکَّهَ فَاجْتَمَعَتِ الشِّیعَهُ بِالْکُوفَهِ فِی مَنْزِلِ سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ فَذَکَرُوا هَلَاکَ مُعَاوِیَهَ فَحَمِدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّ مُعَاوِیَهَ قَدْ هَلَکَ وَ إِنَّ حُسَیْناً قَدْ تَقَبَّضَ‏ عَلَى الْقَوْمِ بِبَیْعَتِهِ وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّهَ وَ أَنْتُمْ شِیعَتُهُ وَ شِیعَهُ أَبِیهِ فَإِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّکُمْ نَاصِرُوهُ وَ مُجَاهِدُو عَدُوِّهِ فَأَعْلِمُوهُ وَ إِنْ خِفْتُمُ الْفَشَلَ وَ الْوَهْنَ فَلَا تَغُرُّوا الرَّجُلَ‏ فِی‏ نَفْسِهِ‏ قَالُوا لَا بَلْ نُقَاتِلُ عَدُوَّهُ وَ نَقْتُلُ أَنْفُسَنَا دُونَهُ قَالَ‏ فَکَتَبُوا (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏) لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع مِنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَیَّب‏… .»

الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد ج‏2  36 کتاب سلیمان بن صرد الخزاعی و غیره إلى الإمام الحسین ع ص : 36

 

در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفه ‏اى که داشت به در خواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزید و به آنها گفت:” خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگیخته است (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً).

مطابق این آیه انتخاب طالوت به عنوان زمامدارى و فرماندهى لشکر بنى اسرائیل از سوى خدا بوده و شاید جمله” قد بعث” (برانگیخت) اشاره به همان چیزى باشد که در شرح این داستان گذشت که حوادث غیر منتظره‏اى طالوت را به شهر آن پیامبر ع و مجلس او کشانید، و این انتخاب الهى صورت گرفت، ضمنا از تعبیر” ملکا” چنین بر مى‏ آید که طالوت، تنها فرمانده لشکر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود .[6]

از اینجا مخالفت شروع شد، گروهى گفتند:” چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با اینکه ما از او شایسته‏ تریم، و او ثروت زیادى ندارد” (قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ).

این نخستین اعتراض و پیمان شکنى بود که بنى اسرائیل در برابر آن پیامبر(ع) کردند، و با اینکه او تصریح کرده بود انتخاب طالوت از طرف خدا است آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض کردند که ما از او سزاوارتریم زیرا داراى دو شرط لازم براى زمامدارى هستیم، نسب عالى و ثروت فراوان و همان طور که قبلا در شرح داستان آمده طالوت جوانى از یک قبیله گمنام بنى اسرائیل و از نظر مالى یک کشاورز ساده بود.

 

ولى قرآن پاسخ دندان شکنى را که آن پیامبر به گمراهان بنى اسرائیل داد چنین بازگو مى‏ کند” گفت خداوند او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده” (قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).

اینکه مى‏ بینید خداوند او را برگزیده و زمامدار شما قرار داده به خاطر این است که از نظر هوش و فرزانگى و علم، پر مایه است و از نظر نیروى جسمانى، قوى و پر قدرت.

یعنى اولا این گزینش خداوند حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبرى را فراموش کرده ‏اید، نسبت عالى و ثروت، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است، ولى علم و دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تاثیر عمیقى در مساله رهبرى دارد.

رهبر باید با علم و دانش خود، مصلحت جامعه‏ اى را که در رأس آن است تشخیص دهد و با قدرت خود آن را به موقع اجرا در آورد، با علم و تدبیر خود نقشه صحیح براى پیکار با دشمن بکشد و با نیروى جسمانى آن را پیاده کند.

 

تعبیر به “بسطه” (گسترش) اشاره به این است که وسعت وجودى انسان در پرتو علم و قدرت است، هر قدر این ها افزوده شود هستى انسان گسترده ‏تر مى ‏شود.

در اینجا گسترش علم بر گسترش نیروى جسمانى، مقدم داشته شده، زیرا شرط اول علم و آگاهى است.

ضمنا از این تعبیر استفاده مى‏ شود که امامت و رهبرى، گزینش الهى است، و او است که شایستگى‏ ها را تشخیص مى‏ دهد، اگر در فرزندان پیامبر این شایستگى را ببیند امامت را در آنجا قرار مى‏ دهد، و اگر در جاى دیگر، در آنجا قرار مى ‏دهد، و این همان چیزى است که دانشمندان شیعه به آن معتقدند و از آن دفاع مى ‏کنند.

سپس مى ‏افزاید:” خداوند، ملک خود را به هر کس بخواهد مى ‏بخشد و خداوند (احسانش) وسیع و گسترده و دانا (به لیاقت و شایستگى افراد) است” (وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ). این جمله ممکن است اشاره به شرط سومى براى رهبرى باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسائل مختلف از سوى خدا است زیرا ممکن است رهبرى از نظر علم و قدرت کاملا پر مایه باشد ولى در شرائط و ظرفى قرار گیرد که هیچ گونه آمادگى براى پیشرفت اهداف او نداشته باشد، مسلما چنین رهبرى به پیروزى درخشانى نخواهد رسید، قرآن مى ‏گوید: خدا حکومت الهى را به هر کس بخواهد مى‏ بخشد یعنى شرائط و وسائل لازم را براى او فراهم مى‏ سازد (این سخن ممکن است دنباله کلام آن پیامبر باشد و یا از کلام خداوند در قرآن).

در این آیه دو بار به انتخاب طالوت از طرف خداوند اشاره شده است ولی آن جا که نگاه و معیار انسان الهی نباشد و مسائلی چون مال و سرمایه را ملاک برتری داند خواسته یا ناخواسته لب به اعتراض خواهد گشود.

در واقعه غدیر خم گروهی به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله درانتخاب امام علی علیه السلام معترض می شوند و گاهی علت این امر را جوان بودن ایشان معرفی می کنند.

در یکی از این اعتراض ها که موجب نزول آیات آغازین سوره معارج گشت چنین می خوانیم :

« هنگامى که رسول خدا(ص) على(ع) را در روز” غدیر خم” به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت:

من کنت مولاه فعلى مولاه” هر کس من مولى و ولى او هستم على مولى و ولى او است”

چیزى نگذشت که این مساله در بلاد و شهرها منتشر شد” نعمان بن حارث فهرى” خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى ما همه این ها را نیز پذیرفتیم، اما با این ها راضى نشدى تا این که این جوان (اشاره به على (ع) است) را به جانشینى خود منصوب کردى، و گفتى:

من کنت مولاه فعلى مولاه، آیا این سخنى است که از ناحیه خودت یا از سوى خدا؟!

پیامبر (ص) فرمود:” قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خدا است”.

” نعمان” روى بر گرداند در حالى که مى ‏گفت

اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ:”

خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران”!

اینجا بود که سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا آیه

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ

نازل گشت”.

آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتى است که در” مجمع البیان” از” ابو القاسم حسکانى” با سلسله سندش از” امام صادق(ع)” نقل شده است.»

تفسیر نمونه، ج‏25، ص:7

همچنین امام حسین علیه السلام خطاب به مردم کوفه که خواستار امامت ایشان شده بودند ، چنین مرقوم فرمودند : ِ «فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ‏ بِالْکِتَابِ‏ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ وَ السَّلَامُ.»

الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد  ج‏2  39 کتاب الإمام الحسین ع إلى أهل الکوفه …..  ص : 38

شاید هدف امام علیه السلام از نوشتن چنین عباراتی اصلاح نگاه مردم کوفه به جایگاه عظیم امامت بوده باشد .

 

آیه بعد نشان مى‏ دهد که گویا بنى اسرائیل هنوز به ماموریت طالوت از سوى خداوند حتى با تصریح پیامبرشان اشموئیل، اطمینان پیدا نکرده بودند و از او خواهان نشانه و دلیل شدند،” پیامبر آنها به آنان گفت، نشانه حکومت او این است که صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد که در آن آرامشى از سوى پروردگارتان براى شما است، همان صندوقى که یادگارهاى خاندان موسى و هارون در آن است، در حالى که فرشتگان آن را حمل مى‏کنند، در این موضوع، نشانه روشنى براى شما است، اگر ایمان داشته باشید”

(وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

 

نکته‏ ها:

⁉️ تابوت یا صندوق عهد چه بود؟

” تابوت” در لغت به معنى صندوقى است که از چوب مى‏ سازند و اینکه مى‏ بینیم به صندوق نقل و انتقال جنازه‏ ها تابوت مى‏ گویند به همین مناسبت است، اما باید توجه داشت که معنى اصلى تابوت اختصاصى به مردگان ندارد بلکه هر گونه صندوق چوبى را شامل مى‏ شود.

در باره این که تابوت بنى اسرائیل و به عبارت دیگر” صندوق عهد” چه بوده و به دست چه کسى ساخته شد و محتویات آن را چه چیز تشکیل مى‏داد در روایات و تفاسیر ما و همچنین در کتب” عهد قدیم” (تورات) سخن بسیار است و از همه روشن‏ تر چیزى است که در احادیث اهل بیت (ع) و گفته ‏هاى بعضى از مفسران مانند ابن عباس آمده است و آن اینکه:

تابوت” همان صندوقى بود که مادر موسى او را در آن گذاشت و به دریا افکند و هنگامى که به وسیله عمال فرعون از دریا گرفته شد و موسى را از آن بیرون آوردند هم چنان در دستگاه فرعون نگهدارى مى‏ شد و سپس به دست بنى اسرائیل افتاد، بنى اسرائیل این صندوق خاطره ‏انگیز را محترم مى‏ شمردند و به آن تبرک مى‏ جستند.

حضرت موسى (ع) در واپسین روزهاى عمر خود الواح مقدس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود به ضمیمه زره خود و یادگارهاى دیگرى در آن نهاد، و به وصى خویش” یوشع بن نون” سپرد و به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنى اسرائیل بیشتر شده و لذا در جنگهایى که میان آنان و دشمنان واقع مى‏ شد آن را با خود مى‏ بردند، و اثر روانى و معنوى خاصى در آنها مى‏ گذارد، و لذا گفته‏ اند تا هنگامى که این صندوق خاطره‏ انگیز با آن محتویات مقدس در میانشان بود، با سربلندى زندگى مى‏ کردند، ولى تدریجا مبانى دینى آنها ضعیف شد و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند، اما” اشموئیل” طبق آیات مورد بحث به آنها وعده داد که به زودى صندوق عهد، به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت.

 

از جمله”فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ” بر مى‏آید که اولا صندوق عهد، همان طور که گفتیم محتویاتى داشت که جمعیت بنى اسرائیل را آرامش مى ‏بخشید و در حوادث گوناگون نفوذ معنوى و اثر روانى در آنها داشت” فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ” و ثانیا قسمتى از یادگارهاى خاندان موسى و خاندان هارون نیز بعدها به محتویات آن افزوده شده بود.

باید توجه داشت که” سکینه” از ماده” سکون” به معنى آرامش است و منظور از آن در اینجا آرامش دل و جان مى‏ باشد.

” اشموئیل” به بنى اسرائیل خاطر نشان ساخت که صندوق عهد بار دیگر به میان شما باز مى‏ گردد و آرامش از دست رفته خود را خواهید یافت و در حقیقت صندوقى که علاوه بر جنبه معنوى و تاریخى چیزى بالاتر از پرچم و شعار براى بنى اسرائیل بود و وجود آن را نشانه استقلال و موجودیت خود مى‏ دانستند و با مشاهده آن به یاد تجدید دوران عظمت پیشین مى‏ افتادند، به آنها باز مى‏ گشت، طبیعى است این بشارت بزرگى براى بنى اسرائیل محسوب مى ‏شد.

آیات آغازین سوره مبارکه قصص داستان ولادت حضرت موسی علیه السلام را نقل می کند.

یکی از نکات مهم در این آیه شریفه این است که گرچه بازگشت تابوت سکینه را یک نشانه الهی معرفی می کند ، اما آیه چنین پایان می یابد :

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ .

در آیه 86 سوره مبارکه هود نیز می خوانیم :

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ .

بنابراین تا ایمان وارد قلب انسان نشود ، برترین آیات و نشانه های الهی در قلب او اثر نمی کند و نمی تواند در کنار حجت الهی قرار گیرد .

 

⁉️ منظور از حمل کردن فرشتگان (تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ) چیست؟

چگونه فرشتگان صندوق عهد را آوردند؟

صندوق عهد چگونه دوباره به دست بنی اسرائیل افتاد؟

در پاسخ این سؤال نیز مفسران سخنان بسیار گفته ‏اند، از همه روشن‏ تر اینکه:

در تواریخ آمده است هنگامى که” صندوق عهد” به دست بت پرستان فلسطین افتاد و آن را به بت خانه خود بردند، به دنبال آن گرفتار ناراحتی هاى فراوانى شدند، بعضى گفتند این ها همه از آثار” صندوق عهد” است لذا تصمیم گرفتند آن را از شهر و دیار خود بیرون بفرستند، و چون کسى حاضر به بیرون بردن آن نبود، ناچار آن را به دو گاو بستند و آنها را در بیابان سر دادند، اتفاقا این جریان درست مقارن با نصب” طالوت” به فرماندهى بنى اسرائیل بود، فرشتگان خدا ماموریت یافتند که این دو حیوان را به سوى شهر” اشموئیل” برانند هنگامى که بنى اسرائیل” صندوق عهد” را در میان خود دیدند، آن را به عنوان آیت و نشانه‏ اى از طرف خداوند بر ماموریت طالوت تلقى کردند.

بنابراین گرچه در ظاهر آن دو گاو آن را به شهر آوردند لکن در واقع به وسیله فرشتگان الهى این کار انجام شد، به همین جهت حمل صندوق به فرشتگان نسبت داده شده است.

اصولا فرشته و ملک در قرآن و اخبار معنى وسیعى دارد که علاوه بر موجودات روحانى عاقل، یک سلسله از نیروهاى مرموز این جهان را نیز در بر مى‏ گیرد.

از آنچه گفته شد به خوبى استفاده مى‏ شود که با این نشانه‏ هاى اعجاز آمیز مساله رهبرى و فرماندهى الهى” طالوت” ثابت شد، اما همانگونه که از جمله

“إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ” استفاده مى‏ شود، باز افراد ضعیف الایمان تسلیم حق نشدند و دنباله این داستان، این حقیقت را آشکار خواهد ساخت.

 

سرانجام به رهبرى و فرماندهى طالوت تن در دادند و او لشکرهاى فراوانى را بسیج کرد و به راه افتاد، در اینجا بود که بنى اسرائیل در برابر آزمون عجیبى قرار گرفتند بهتر است این سخن را از زبان قرآن در ادامه این آیات، بشنویم، مى‏ فرماید:

” هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد و سپاهیان) را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را با یک نهر آب امتحان مى‏ کند، آنها که از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمان با دست خود، بیشتر از آن نچشند از منند” (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ).[7]

در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگى قرار گرفتند، و آن مساله مقاومت شدید در برابر تشنگى، و چنین آزمونى براى لشکر طالوت- مخصوصا با سابقه بدى که براى بنى اسرائیل در بعضى جنگ ها داشتند- ضرورت داشت، چرا که پیروزى هر جمعیتى، بستگى به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابل دشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد.

طالوت مى ‏خواست بداند انبوه لشکر تا چه اندازه، فرمان او را اطاعت مى‏ کنند، به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلى و حتى اعتراض، رهبرى او را پذیرفته بودند، گر چه در ظاهر تسلیم شده بودند ولى شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دل هاى آنها حکومت مى‏ کرد، به همین دلیل مامور مى‏ شود که آنها را امتحان کند، تا روشن شود، آیا این سربازان که مى‏ خواهند در برابر شمشیر آتش بار دشمن بایستند، توانایى تحمل مقدارى تشنگى را دارند یا نه؟

ولى اکثریت آنها- همانطور که در شرح داستان قبلا خواندیم و در آیه مورد بحث به طور فشرده به آن اشاره شده از بوته این امتحان سالم بیرون نیامدند، چنان که قرآن مى گوید:” آنها همگى جز عده کمى از آنها، از آن آب نوشیدند” (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ).

 

و به این ترتیب، دومین تصفیه در ارتش طالوت انجام یافت، زیرا” تصفیه اول” همان بود که به هنگام اعلام بسیج عمومى گفته بود کسانى که تجارت یا بناى نیمه‏ کاره و امثال آن دارند، همراه من نیایند.

سپس مى ‏افزاید:

” هنگامى که او (طالوت) و افرادى که به وى ایمان آورده بودند (و از بوته آزمایش سالم به در آمدند)، از آن نهر گذشتند گفتند: امروز ما (با این جمعیت اندک) توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم” (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ).

این جمله به خوبى نشان مى ‏دهد که همان گروه اندک که از آزمایش تشنگى سالم به در آمدند همراه او حرکت کردند، ولى همان ها نیز وقتى فکر کردند که به زودى در برابر ارتش عظیم و نیرومند جالوت قرار مى‏ گیرند فریادشان از کمى نفرات بلند شد و این سومین مرحله آزمایش بود، زیرا تنها گروه کوچک‏ترى از این گروه اندک، اعلام آمادگى و وفادارى کامل کردند، چنان که قرآن در ادامه این آیه مى‏ فرماید:

” آنها که مى‏ دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز و وعده‏هاى الهى ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) همراه است” (قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ).[8]

این جمله به خوبى نشان مى‏دهد کسانى که ایمان راسخ به روز رستاخیز داشتند به بقیه هشدار دادند که نباید به” کمیت” جمعیت نگاه کرد، بلکه باید” کیفیت” را در نظر گرفت، زیرا بسیار شده که جمعیت کم از نظر نفرات، اما با کیفیتى بالا، از جهت ایمان و اراده و تصمیم و متکى به عنایات الهى به اذن اللَّه بر جمعیت هاى انبوه پیروز شدند.

 

باید توجه داشت که “یظنون” در اینجا به معنى “یعلمون” مى ‏باشد، یعنى کسانى که به رستاخیز، یقین داشتند و وعده‏ هاى الهى را در مورد پاداش مجاهدان راستین مى‏ دانستند (زیرا ظن در بسیارى از موارد به معنى یقین به کار مى ‏رود و اگر آن را به معنى گمان هم بدانیم باز بى تناسب نخواهد بود زیرا مفهوم آیه چنین مى‏ شود که گمان به رستاخیز تا چه رسد به علم و یقین، انسان را در برابر اهداف الهى مصمم مى‏ سازد همانگونه که گمان به منافع، در کارهاى مهم همچون کشاورزى و تجارت و صنعت صاحبان آنها را مصمم مى‏ کند.

درباره اینکه چرا به روز قیامت، روز لقاى پروردگار گفته شده در ذیل آیه 46 همین سوره به مقدار کافى بحث کردیم.

بیان علامه در المیزان و استاد قرائتی در تفسیر نور چنین است که جنود طالوت سه طایفه شدند : طایفه ای که آب نوشیدند که «لیس منی» و طایفه ای که آب ننوشیدند که «و من لم یطعمه فانه منی» و طائفه سوم، آنهایى بودند که مشتى آب برداشتند، اینان نه از طالوت بودند و نه بیگانه از او، بلکه با آزمایشى دیگر وضع شان روشن مى‏ شود .

در روایتی از امام باقر علیه السلام می خوانیم :

فی تفسیر العیاشی عن أبى بصیر عن أبى جعفر علیه السلام فی قول الله: إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی فشربوا منه الا ثلثمائه و ثلثه عشر رجلا، منهم من اغترف، و منهم من لم یشرب، فلما برزوا قال الذین اغترفوا لا طاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده قال الذین لم یغترفوا «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ».

تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 249

عن حماد بن عثمان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا یخرج القائم فی أقل من الفئه، و لا یکون الفئه أقل من عشره آلاف.

تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 249

شایسته است در اینجا یادی از علمدار با وفای کربلا کنیم که گرچه نهیی در نوشیدن آب نداشت اما از آب علقمه ننوشید .

علامه مجلسی می فرماید : أقول و فی بعض تألیفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال یا أخی هل من رخصه فبکى الحسین ع بکاء شدیدا ثم قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی‏  فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاهِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ

فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ینفعهم فرجع إلى أخیه فأخبره فسمع الأطفال ینادون العطش العطش فرکب فرسه و أخذ رمحه و القربه و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعه آلاف ممن کانوا موکلین بالفرات و رموه بالنبال فکشفهم و قتل منهم على ما روی ثمانین رجلا حتى دخل الماء.

فلما أراد أن یشرب غرفه من الماء ذکر عطش‏ الحسین‏ و أهل بیته فرمى الماء و ملأ القربه و حملها على کتفه الأیمن و توجه نحو الخیمه فقطعوا علیه‏ الطریق و أحاطوا به من کل جانب‏

بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏45  41 و 42

 

رویارویى لشکر طالوت در برابر جالوت

در آیه بعد، مساله رویارویى دو لشکر مطرح شده، مى ‏فرماید: “به هنگامى که آنها (لشکر طالوت و بنى اسرائیل) در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند

گفتند: پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و گام هاى ما را استوار بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان”

(وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ).

برزوا” از ماده” بروز”، به معنى ظهور است، و از آنجا که وقتى انسان در میدان جنگ، آماده و ظاهر مى‏ شود، ظهور و بروز دارد به این کار، مبارزه یا “براز” مى‏ گویند.

این آیه مى ‏گوید: هنگامى که طالوت و سپاه او، به جایى رسیدند که لشکر نیرومند جالوت، نمایان و ظاهر شد، و در برابر آن قدرت عظیم صف کشیدند، دست به دعا برداشتند و از خداوند سه چیز طلب کردند، نخست صبر و شکیبایى و استقامت، در آخرین حد آن، لذا تعبیر به” أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً” کردند که از ماده” افراغ” به معنى ریختن آب یا ماده سیال دیگر از ظرف، به طورى که ظرف کاملا خالى شود، نکره بودن” صبر” نیز تاکیدى به این مطلب است.

 

تکیه بر ربوبیت پروردگار “ربنا” و تعبیر به افراغ که به معنى خالى کردن پیمانه است، و تعبیر به “على” که بیانگر نزول از طرف بالا است و تعبیر به “صبرا” که در این گونه موارد دلالت بر عظمت دارد، هر کدام نکته ‏اى در بر دارد که مفهوم این دعا را کاملا عمیق و پر مایه مى‏ کند.

دومین تقاضاى آنها از خدا این بود که گام هاى ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت دعاى اول جنبه باطنى و درونى داشت و این دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلما ثبات قدم از نتائج روح استقامت و صبر است.

سومین تقاضاى آنها این بود که “ما را بر این قوم کافر یارى فرما و پیروز کن” که در واقع هدف اصلى را تشکیل مى‏ دهد و نتیجه نهایى صبر و استقامت و ثبات قدم است.

 

دعا و مناجات با پروردگار سلاح مومن است و او را برای میدان های دشوار آماده می سازد .

امام حسین علیه السلام عصر روز تاسوعا از دشمن امان خواست تا شب عاشورا با اصحابش به نماز و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار بپردازند .

امام علیه السلام ظهر عاشورا در میدان جنگ ، همراه با یاران خویش به نماز در اول وقت ایستادند و اینگونه بود که یاران آن بزرگوار ، استقامتی بی نظیر از خود نشان دادند .

 

ماجرای قتل جالوت

به یقین خداوند چنین بندگانى را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آنها کم و عدد دشمن زیاد باشد، لذا در آیه بعد مى‏ فرماید:” آنها به فرمان خدا سپاه دشمن را شکست دادند و به هزیمت واداشتند”

(فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ).

” و داوود (جوان کم سن و سال و نیرومند شجاعى که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت” (وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ).

در اینجا چگونگى کشته شدن آن پادشاه ستمگر به دست داوود جوان و تازه کار در جنگ، تشریح نشده ولى همانگونه که در شرح داستان آمد با فلاخنى که در دست داشت، یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست و فریادى کشید و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند گویا خداوند مى ‏خواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهى با آن عظمت و لشکرى انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان آمده‏اى آن هم با یک سلاح ظاهرا بى ارزش، از پاى در مى‏آید.

سپس مى ‏افزاید:” خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه مى‏خواست به او تعلیم داد” (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ).

ضمیر در این دو جمله به داوود بر مى‏ گردد که در واقع فاتح این جنگ بود.

 

گرچه در این آیه تصریح نشده که این داوود همان داوود، پیامبر بزرگ بنى اسرائیل، پدر سلیمان است، ولى جمله آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ، نشان مى ‏دهد که او به مقام نبوت رسید زیرا اینگونه تعبیرات معمولا در باره انبیاى الهى است به خصوص که شبیه این تعبیر در آیه 20 سوره (ص) درباره داوود آمده است، وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ:” پایه حکومت او را محکم ساختیم و به او دانش و تدبیر دادیم”.

از روایاتى که در تفسیر این آیه نقل شده، نیز به روشنى استفاده مى ‏شود که او همان داوود، پیامبر بنى اسرائیل است.

این تعبیر ممکن است اشاره به علم تدبیر کشوردارى و ساختن زره و وسائل جنگى و مانند آن باشد که داوود(ع) در حکومت بسیار عظیم خود به آن نیاز داشت زیرا خداوند هر مقامى را که به کسى مى‏ سپارد آمادگی هاى لازم را نیز به او مى‏ بخشد.

 

و در پایان آیه به یک قانون کلى اشاره کرده، مى‏ گوید:” و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند سراسر روى زمین فاسد مى‏ شود، ولى خداوند نسبت به تمام جهانیان، لطف و احسان دارد” (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ).

خداوند نسبت به جهانیان لطف و مرحمت دارد که جلو همه‏ گیر شدن و همگانى شدن فساد را در روى زمین مى گیرد.

درست است که سنت پروردگار بر این قرار گرفته که در این دنیا اصل آزادى اراده و اختیار، حکومت کند و انسان ها در انتخاب راه خیر و شر آزاد باشند ولى هنگامى که طغیان ستمگران جهان را در معرض فساد و تباهى عمومى قرار دهد خداوند جمعى از بندگان خود را برمى‏ انگیزد و یارى مى‏ کند که جلو طغیان آنها را بگیرند و حالت اهریمنى آنها را در هم بکوبند و این یکى از الطاف پروردگار بر بندگان است.

شبیه همین معنى در آیه 40 سوره حج نیز آمده است، مى ‏فرماید:

وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ:” اگر خداوند به وسیله بعضى از بندگان خود، بعض دیگر را دفع نکند، صومعه‏ ها و کلیساها و معابد یهود و مساجد مسلمین ویران مى ‏گردد”.

و این آیات، بشارت است براى مؤمنان که در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوت ها و جباران قرار مى‏ گیرند در انتظار نصرت و پیروزى الهى باشید.

 

با توجّه به آیات گذشته معلوم مى ‏شود که عوامل پیروزى در چند چیز است:

✅ رهبر توانا و لایق. «زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»

✅ پیروان مؤمن. «قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ»

✅ توکّل. «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ»

✅ صبر و استقامت. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا»

✅ انگیزه‏ى الهى داشتن. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»

تفسیر نور، ج‏1، ص: 399

 

✅ منابع:

[1] . تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 228 و ص : 229

[2] . تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 230 تا ص : 248

[3] . اقتباس از تفسیر مجمع البیان و در المنثور و قصص قرآن (با تلخیص).

[4] . مجمع البیان، جلد 1 و 2 صفحه 350.

[5] . روح المعانى، و تفسیر کبیر ذیل آیات مورد بحث.

[6] . صاحب” کشاف“، طالوت را نامى عجمى مى‏ داند، مانند جالوت و داوود، و بعضى نیز گفته‏ اند که نامى است عربى و از ماده” طول” گرفته شده که اشاره به قامت بلند او است (تفسیر کبیر، جلد 6 صفحه 172). […..]

[7] . ” فصل” در اصل به معنى بریدن و قطع کردن است و در اینجا به معنى جدا سازى مى‏باشد (جدا شدن از شهر و دیار) و” جنود” جمع” جند” در اصل به معنى زمینى است که داراى سنگ هاى بزرگ و روى هم انباشته ‏اى باشد، سپس به هر چیز متراکم و چشمگیر اطلاق شده و معمولا به انبوه لشکر” جند” مى‏ گویند.

و تعبیر به” لَمْ یَطْعَمْهُ” به جاى لم یشربه اشاره به این است که آنها بیش از یک کف از آب آن نهر ننوشند و حتى در دهان نکنند و نچشند .

[8] . ” فئه” از ماده” فى‏ء” در اصل به معنى بازگشت است و از آنجا که جمعیتى که پشتیبان یکدیگرند هر یک به کمک دیگرى باز مى‏ گردد، به آنها” فئه” (بر وزن هبه) اطلاق شده است.

✅ منبع: مجله نگآرش

برچسب‌ها, , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

آرش

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 5 =